مدتی است که گروهی موسوم به یمانی به سرکردگی فردی بنام "ع ذ" شروع به فعالیت نموده و اقدام به جذب جوانان فریب خورده مینماید.
این فرد ادعا میکند که فرزند امام زمان است و برهمین اساس یمانی نامههایی به مراجع تقلید نجف اشرف و قم ارسال نموده و آنها را به خود و ایمان آوردن به او و مأموریتی که از جانب پدرش دارد دعوت نموده است. از جمله فعالیتهای عمده گروه مذکور جذب جوانان میباشد که بنابه اظهارات و ادعاهای "ع ذ" گروه آنان نیز موفق گردیده در یکی از شهرستانها بیش از یکصد نفر را بنام انصار جذب نماید. یکی دیگر از سرکردگان این گروهک فردی خلافکار و از اشرار مسلح است. همین گزارش میافزاید: این گروهک در فضای مجازی دارای سایت میباشد و به تازگی پیامکهائی را با محتوای: "یمانی وصی و رسول امام زمان است و هرروزه جلسه تشکیل داده و دلایلش برحق است و از متن قرآن میباشد و ایشان کلاً ظهور کرده است." برای مردم منطقه ارسال نموده است.
سرمایه دار افسانه ای غرب کشور که فعالیت های اقتصادی خود را از دلالی در بازار آهن شروع کرده و با مساعد شدن بازار، سرمایه گذاری درصنعت فولاد را تجربه کرد در میانه راه هوای خودرو ساز شدن به سرش زد.
این سرمایه دار افسانه ای در ادامه بلندپروازی های خود سرمایه گذاری در صنعت هوایی را خالی از لطف ندید و اخیرا هم سهامدار عمده دو بانک خصوصی کشور شده است.
مشرق که برای اولین بار گزارشی از فعالیت های اقتصادی وی منتشر کرده بود ، برای شفاف شدن وضعیت فعالیت های وی سوالات زیر را مطرح می کند، امید که بتوان فضایی برای جواب گرفتن آنها پیدا کرد:
1- حجم بدهی های معوق نامبرده به سیستم بانکی کشور چقدر است؟ برخی خبرها میزان این بدهی های را بالای هزار میلیارد تومان برآورد کرده اند.
2- وضعیت سهام وی در دو بانک خصوصی کشور که اتفاقا یکی از آنها اخیرا فعالیت خود را آغاز کرده و تبلیغات گسترده ای نیز در ایام نوروز در صدا و سیما داشت ،چگونه است؟
3- چگونه می توان جزو ابر بدهکاران سیستم بانکی کشور بود و در عین حال سهامدار عمده دو بانک خصوصی شد؟
4- آیا درست است که ماشین رییس جمهور توسط ایشان خریداری شده است؟
5- گفته می شود در سه سال اخیر سرمایه وی به صورت جهشی چند برابر شده است،رمز موفقیت ایشان برای افزایش سرمایه ها به صورت چهشی آن هم در مدت بسیار کوتاه چیست و اصولا چگونه می توان از دلالی در بازار آهن به سرمایه های افسانه ای دست یافت؟
6- ایشان از جمله سهامداران یک شرکت خودروسازی است،میزان سهام و سودی که از این مسیر در سه سال گذشته برده است چقدر است؟
7- در حالی که معادن کشور جزو انفال است اخیرا برای ایشان مجوزی صادر شده که بخش مهمی از یکی از معادن سنگ آهن کشور به ایشان تعلق بگیرد.نحوه حضور در این معدن و حجم سرمایه گذاری در آن چگونه است؟
8- آیا درست است که سال گذشته به دلیل بدهی های کلان بانکی حکم جلب ایشان صادر شده است؟
9- وی که سهامدار بانک تخصصی کشور در عرصه گردشگری می باشد تا کنون چه فعالیتهایی در خصوص گردشگری انجام داده است؟
10- اخیرا تبلیغات گسترده تلویزیونی با هنرنمایی سرمایه دار افسانه ای از صدا و سیما پخش شده که ساعتها در آن به بیان فعالیت های خود پرداخته است دلیل این همه اصرار برای خودنمایی در عرصه عمومی جامعه چیست؟
صدای زوزه اجنه مرد تحصیلکرده را به تله بزرگی انداخت.مدتی قبل مردی جوان به کلانتری آمده و با طرح شکایتی گفت:من فرد تحصیلکردهای هستم و مدرک دانشگاهی بالایی دارم.چند سالی بود ازدواج کرده و از زندگی زناشوییام هم نسبتا راضی بودم، تا اینکه...
صیغه موقت زن دلربا
چند سالی بود ازدواج کرده و از زندگی زناشوییام هم نسبتا راضی بودم. روزی در یک مغازه با زن جوان و زیبایی آشنا شدم. این زن که «ش» نام داشت با همان نگاه اول مرا تحت تاثیر قرار داد طوری که با یکدیگر شماره تلفنی رد و بدل کرده و ارتباطمان شروع شد. «ش» گفت به تازگی به علت اعتیاد همسرش از او جدا شده و تنها زندگی میکند. وی پس از چند ارتباط تلفنی و یک بار قرار گذاشتن در کافی شاپ فکر و ذهن مرا اسیر خود کرد طوری که در همان روزهای اول به وی پیشنهاد کردم در ازای تامین مقداری از هزینه زندگیاش وی را بهطور مخفیانه به صیغه موقت خود درآورم و او هم قبول کرد. چون میدانستم اگر همسرم از این ماجرا با خبر شود دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود. این اقدام خود را از وی مخفی کردم.
دیالوگ با اجنه
مرد شاکی ادامه داد: در محل کار دائم با «ش» در تماس بودم و گاهی اوقات تا پاسی از شب پیش او میماندم و به همسرم هم میگفتم به خاطر اضافه کار بعضی شبها مجبورم دیرتر به خانه بیایم اما این خوشی دیری نپایید و حدود 10 روز از رابطه ما گذشته بود که متوجه بعضی رفتارهای عجیب و ترسناک این زن شدم.او رفتار مرموزی داشت، گاهی به من زل میزد و حرفهای عجیب و غریبی رد و بدل میکرد طوری که انگار با موجود دیگری در حال صحبت است. وقتی هم از او در این باره سوال میکردم نگاهی خوفآور به من میکرد و لبخندی غیر عادی میزد.این رفتارها ادامه پیدا کرد تا اینکه یک شب که پیش او بودم از من خواست لامپهای خانه را خاموش و ساکت گوشهای بنشینم. چیزی نگذشت که از جا بلند شده و ضربه محکمی به شیشه پنجره زد و زوزهای کشید و نشست. سر جایم خشکم زد با ترس از او علت این کار را پرسیدم. او که از دستش خون زیادی جاری شده بود گفت شیطان قصد ضربه زدن به تو را داشت جلویش را گرفتم.
حمله وحشیانه شیاطین
شاکی ادامه داد: ترس فراوانی وجودم را گرفت.ساعتی بعد که از خانهاش خارج شدم به من گفت از مدتی قبل توسط یک جنگیر جنی را به تسخیر خود درآورده و مهره ماری که این جن برای او از غار مارها آورده است هم باعث علاقه شدید تو به من شده است.
وی از من خواست چیزی در این باره به کسی نگویم وگرنه توسط همین جن مورد اذیت و آزار قرار خواهم گرفت.فردا شب وقتی دوباره با ترس ولرز به منزل وی رفتم یکمرتبه زوزههای وحشتناکی را شنیدم که از داخل حمام به گوش میرسید. وقتی از او در این باره سوال کردم گفت اجنه برای عقد من و او جشنی به پا کردهاند.من که داشتم قالب تهی میکردم بلافاصله از خانه او گریخته و به منزلم رفتم اما او دست بردار نبود او مدام با من تماس میگرفت و میخواست پیش او بروم و وقتی از این کار امتناع کردم، گفت جنها بعد از آنکه خانهاش را ترک کردهام او را بارها مورد هجوم خود قرار داده و زخمی کردهاند! «ش» گفت اجنه از اینکه حرمت جشن آنها را پاس نداشته و این رابطه را تمام کردهام عصبانی شده و تهدید کردهاند اگر شوهرت برنگردد هم تو و هم او را خواهیم کشت! نمی دانستم چه کار کنم از نگرانی اینکه این قضیه صحت داشته باشد و واقعا بلایی سر او بیاید به خانهاش رفتم. او زخمهایی که به جای ناخن میمانست روی بدن خود نشان داد و از من خواست با او ازدواج کنم.
ضبط صوتی در حمام
مرد پریشان خاطر گفت: مانده بودم چه خاکی بر سرم بریزم این رابطه کج دار و مریز ادامه داشت تا اینکه یکروز که دوباره صداهای عجیب و غریب از حمام میآمد و او هم مشغول ظرف شستن بود ترس را کنار گذاشته و داخل حمام رفتم.از مشاهده آنچه میدیدم خشکم زد . ضبطی را دیدم که داخل حمام قرار داده شده واین صداهای وحشتناک از آن خارج میشود. خونم از کلاه بزرگی که بر سرم رفته بود به جوش آمد. از حمام بیرون آمده و دعوای مفصلی با او راه انداختم. بعد از ترک وی از اینکه از دست این زن مالیخولیایی و متوهم خارج شدهام احساس راحتی میکردم اما این آسایش دیری نپایید و چند روز بعد متوجه تماس تلفنی شدم که این زن دیوانه با همسرم برقرار و قضیه رابطه مرا با وی برملاکرده بود.از آن روز دیگر زندگی واقعا برای من زهرمار شد حال که در آستانه جدایی با همسرم قرار دارم آمدهام از این زن مکار شکایت کنم. هنوز نمیدانم با این تحصیلات بالا چطور گول ادعاهای این زن حقهباز را خوردم.
1. یهو نگاه میکنی می بینی خانوادت 3 نفر بیشتر نیستن ولی 5 خط موبایل دارند
2. واسه همکارت ایمیل میفرستی،در حالیکه پشت میز بغل دستی تو نشسته
3. رابطت با اقوام و دوستانی که ایمیل ندارن کمتر و کمتر میشه تا به حد صفر برسه
4.ماشینت رو جلوی در خونه پارک میکنی بعدش با موبایلت زنگ میزنی خونه که بیان کمک و چیزایی رو که خریدی ببرن داخل
5. هر آگهی تلویزیونی یه آدرس اینترنتی هم داره
6. وقتی خونه رو بدون موبایلت ترک میکنی،استرس همه وجودت رو میگیره و با سرعت برمیگردی که موبایلت رو برداری. بدون توجه به اینکه 20-30 سال از عمرت رو بدون موبایل گذروندی
8. صبحها قبل از خوردن صبحونه اولین کاری که میکنی سر زدن به اینترنت و چک کردن ایمیله
9. الان در حالیکه این متن رو میخونی،سرت رو تکون میدی و لبخند میزنی
10. اینقدر سرگرم خوندن این متن بودی که حتی متوجه نشدی این لیست شماره 7 نداره
11. الان دوباره برگشتی بالا که چک کنی شماره 7 رو داشته یا نه
12. و من مطمئنم که اگه دوباره برگردی بالاحتماً شماره 7 رو پیداش میکنی،بخاطر اینکه خوب بهش توجه نکردی.
13. دوباره برمیگردی بالا ولی شماره 7 رو پیدا نمیکنی. خوب! من شوخی کردم ولی نشون میده که تو ، انسان عصر 2011، به خودت هم اعتماد نداری و هرچی بقیه میگن باور میکنی!